از چیزی نمی ترسیدم
25.600 تومان
سود شما: 6.400 تومان
کتاب از چیزی نمی ترسیدم خاطرات خودنوشته حاج قاسم سلیمانی.
توضیحات
بسمه تعالی
هر چیز که یادِ شهیدِ عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است. یادِ او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدینگونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هر کدام وظیفهئی داریم. کتاب حاضر را هنوز نخواندهام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد.
رزقنا الله ما رزقه من فضله
انتشارات آثار برات تقدیم می کند:
کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» در دو بخش نوشتار و دست نوشته به چاپ رسیده است.
زینب سلیمانی کتاب حاضر را اینگونه توصیف می کند:
کتاب “از چیزی نمی ترسیدم” زندگی نامه ای است که حاج قاسم با دست مجروحش نوشته است. این داستان شخصیت مردی است که از دل روستایی دور افتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و گیرای خودش را برایتان روایت کرده است. این داستان شکل گیری مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به بلندای آسمان ها، خیلی دوست دارم آنان که حاج قاسم را در لباس نظامی دیدند بدانند که او چگونه بزرگ شد. “از چیزی نمی ترسیدم” آغاز رسالتی عظیم از شناختن مردی بزرگ است.
کتاب ازچیزی نمی ترسیدم، که مزین به یادداشت رهبر معظم انقلاب شده است نخستین اثر چاپ شده توسط انتشارات «مکتب حاج قاسم» محسوب میشود و شامل دست نوشتههای شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانهی مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است.
یادداشت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، برکتاب از چیزی نمی ترسیدم؛ زندگی نامه خودنوشته شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی:
بسمه تعالی_ هر چیز که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشم نواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفه ئی داریم. کتاب حاضر را هنوز نخوانده ام اما ظاهرا میتواند گامی در این راه باشد.
رزقنا الله ما رزقه من فضله
سید علی خامنه ای 99/10/7
زینب سلیمانی نیز با اشاره به تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب خودنوشتههای سردار سلیمانی اظهار داشت: صبح چهارشنبه ۲۶ آذر امسال خداوند دیدار رهبری را روزی ما کرد. دیدار ایشان با مسوولان بزرگداشت شهید سلیمانی بود. برای ایشان به نمایندگی از خانواده سردار سلیمانی هدیهای برده بودم. این هدیه زندگینامه، به قلم حاج قاسم بود که قصد داشتیم در سالروز شهادت رونمایی کنیم. این کتاب ماکتی از کتاب اولیه بود که آن را تقدیم رهبر کردم، سوالاتی را پرسیدند و این هدیه را با مهر پذیرفتند. در دقایق نهایی شدن کتاب پیامی از دفتر ایشان به ما رسید که قبل از مطالعه اثر، متنی پر از مهر و عطوفت نوشته بودند.
وی با اشاره به چند نکته در رابطه با کتاب گفت:کتاب ازچیزی نمیترسیدم، زندگینامهای است که شهید با دست مجروحش نوشته. شرح زندگی مردی از دل روستایی دورافتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و کوتاهش را روایت کرده که نشان میدهد از چوپانی به جایگاه بلندی رسید. آنان که سردار سلیمانی را فقط با لباس نظامی دیدند خوب است ببینند که او چگونه پرورش یافت.
خواندن خاطرات خودنوشت حاج قاسم از کودکی و نوجوانی یک چیز را خیلی خوب توی ذهن مخاطب جا میاندازد. برای انجامدادن کارهای بزرگ حتماً نیازی به یال و کوپال و بزرگزادگی و آقازادگی و کورباش و دورباش نیست. کافیست بندهی خوب خدا باشی. آنجایی که به خواست خدا آگاه هستی، آگاهانه راه او را بروی و آنجایی هم که به خواست او آگاه نیستی، گوش به ندای پاک فطرت بدهی و از چیزی نترسی. اینجور اگر شد خدا هم شرح صدر میدهد که به استقبال غمهای بزرگ بروی و شانهات را هم قوت میبخشد که تن به زیر بار امانتش بدهی. اسمت بزرگ میشود چون راهورِ یک راه بزرگ شدهای. اینجور اگر شد، زندگیات در دههی پنجم و ششم زندگی، ادامهی طبیعی همان مسیر پاک و بیآلایشِ دوازده سیزده سالگیات است. ولو آنکه سال ۵۵ باشد و وسط کرمان و دور از سایهی پدر و مادرِ عشایر، امّا باصفا و با خدایی که در روستا زندگی میگذرانند و یک عمر به حکم ندای پاک فطرتشان، پا کج نگذاشتهاند.
کتاب از چیزی نمی ترسیدم با تخفیف ویژه را از سایت ما خریداری کنید.
مقدمه کتاب از چیزی نمی ترسیدم: صبح روز چهارشنبه
26آذر 1399، خداوند مهربان توفیق زیارت رهبر معظم انقلاب را که جانم فدایشان باد، روزی مان فرمود.
دیدار معظم له با اعضای ستاد بزرگداشت شهید قاسم سلیمانی و ما افراد ختنواده اش بود.
من، به نمایندگی از پدرم، برای ایشان هدیه ای برده بودم. این هدیه، زندگی نامه ای بود به قلم حاج قاسم که قصد داشتیم به مناسبت سالروز شهادتش، در قالب کتابی منتشر کنیم.
آنچه همراهم بود، در واقع ماکت یا نمونه اولیه از کتاب بود.
درپایان دیدار، متن را تقدیم آقا کردم. ایشان پرسش هایی درباره آن پرسیدند و این هدیه را با مهر پذیرفتند.
چندروز بعد از آن دیدار و در دقایق پایانی نهایی شدن کتاب، متنی از دفتر رهبر معظم انقلاب به دستم رسید. ایشان منت گذاشته و قبل از مطالعه، یادداشتی به یاد«سرباز وفادار» خود نوشته بودند. متنی بود پر از عطوفت و بزرگواری که چون روح بر کالبد این کتاب نشست.
خداوند حکیم را به داشتن نعمت وجود مبارکشان، هزاران بار سپاس می گویم وبه یاد می آورم که حاج قاسم در وصیت نامه اش این طور نوشته بود:
خداوندا، تورا شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه ای عزیز که جانم فدای جان او باد، قرار دادی.
و…
کتاب از چیزی نمی ترسیدم همراه با تخفیف ویژه.
بخشی از کتاب
– اسمت چیه؟
– قاسم!
– فامیلیت؟
– سلیمانی!
– مگه درس نمیخونی؟
– چرا آقا ولی میخوام کار هم بکنم!
چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورش آوردند. اوّلین بار بود میدیدم. بعداً فهمیدم به آن قرمهسبزی میگویند! …» اینها روایت قاسمِ سلیمانیِ چهاردهساله است در حوالی سالهای ۱۳۵۱؛ زمانی که روستای پدری را ترک گفته و راهی مرکز استان شده تا بهزعم خودش با کارکردن، قرض پدر را ادا کند. خودتان را بگذارید جای اهالیِ آن روزهایِ کرمان! چه کسی حاضر بود به یک نوجوان روستاییِ عشایرنشین آفتابمهتابندیده که برای اوّلین مرتبه است قرمهسبزی و ماشینسواری میبیند کار بدهد؟! قاسم، امّا به خودش قول داده بود که قرض پدر را ادا کند. پای قولش هم ماند.
این کتاب به همراه تخفیف ویژه در سایت انتشارات آثار برات موجود می باشد.
ردِ بسیاری از ویژگیها و خصوصیات سالهای بعد و اوج عزت و شکوه شخصیت حاج قاسم را میشود از همان سالهای کودکی و نوجوانی زد. همهی انسانها اینگونهاند. هنر، امّا آن است که در متن زندگی و در هجوم گردبادهای نفسانیت و معصیت، مراقب نهال پاک فطرت انسانی باشند. فرق حاج قاسم با خیلیهای دیگر اینجاست. نهال پاک فطرت انسانی او به نیکویی باغبانی شد. آنقدر نیکو که سالها بعد یک درخت با عظمت و با برکت از عزت و شکوه و ایستادگی و مقاومت و البته بندگیِ خدا را کردن به بار آمده بود.
حاج قاسم با همین دستفرمان، زندگی ساده و بیآلایش و روستایی و البته غرق در فقر و محرومیت خود را تا میانههای مبارزات انقلابی در سالهای مبارزه روایت کرده است. چه زمانی که در کودکی همراه با خانواده و پدر و مادرش در ییلاق و قشلاق بود، چه زمانی که در ابتدای نوجوانی قدم به جامعهی بزرگتری به نام کرمان گذاشت، چه زمانی که در سال ۵۳ کلمات ضدشاه شنید که به تعبیر خودش آنوقتها خیلی توی ذهنش ارزشمند بود و چه زمانی که در نهایت در سال ۵۶ و بهواسطهی زیارت حرم رضوی و لطف حضرت خورشید به سرچشمه رسید. تمام داستان زندگی قاسم همین است.
او به لطف دلسپردن به ندای پاک فطرت و البته تربیت پاک و خالصانهی پدر و مادرِ ساده و چادرنشینِ روستاییاش، به وسوسههای نفسانی و معصیتآلود «نه» گفته بود. خدا هم هوایش را داشت و در موج حوادث و فتنههای روزگار، تنها و بیپناه رهایش نمیکرد. اصلاً انگار تمام عمر قاسم خلاصه در همین شده بود که به تعبیر دوستِ سالها بعدش صیاد شیرازی «من کان لله کان الله له» که هر که با خدا باشد، خدا با اوست. اصلاً به تعبیر خودِ همان خدا «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» دارد به تعبیر امروزیاش قول میدهد آنهایی که قدم در مسیر من گذاشتند، راهِ هدایت را برایشان روشن و چهاربانده میکنم. تعبیر دیگرش را هم عطار نیشابوری کرده قرنها قبل: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس؛ خود راه بگویدت که چون باید رفت …»
کتاب از چیزی نمی ترسیدم را به همراه تخفیف ویژه ی آن از سایت انتشارات آثار برات خریداری کنید.
توضیحات تکمیلی
وزن | 106 g |
---|---|
ابعاد | 21 × 14 × 21 cm |
ناشر | مکتب حاج قاسم |
نویسنده | |
سایز کتاب | |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحات |