کتاب پیش رو درباره ی دلقکی است به نام شنیر که شکست عاطفی خورده و به الکل رو اورده است. او بعد از افتضاح یکی از نمایش هایش ، به محل زندگی خود بازگشته و با گوشه نشینی و مرور خاطرات ، روز ها را سپری می کند. عقاید یک دلقک ابزاری بود در دستان هاینریش بل برای نمایش چهره ی فاشیسم و اثرات آن بر عقاید سیاسی ، فرهنگی و مذهبی آلمان بعد از جنگ . بل با بهره گیری از فضای تاریک جنگ ، انگشت اتهام خود را به سمت کلیسا نشانه می گیرد و با پرده برداری از روابط دولت و مذهب و رسوب عقاید قرون وسطایی، کتاب را به اثری ماندگار بدل می کند. 

شخصیت دلقک با نقابی از رنگ و روغن ، انتقادی است به چهره ی ریاکار جامعه ی بعد از جنگ خانمان سوز که زوال اخلاقی خود را در پشت صورتکی از اخلاقیات پنهان می کند…

برای اولین بار در این خانه احساس خوشایندی داشتم . خانه گرم و تمیز بود و من زمانی که پالتویم را آویزان می کردم و گیتارم را در گوشه ای قرار می دادم ، بدان می اندیشیدم که آیا این گرمی و راحتی مرا گول نمی زند ؟ من هیچ گاه قادر به سکونت همیشگی در جایی نبوده و در آینده هم نخواهم توانست چین کنم. ماری کمتر از من در جایی بند می شد ولی ظاهرا حال تصمیم گرفته برای همیشه یک جا بماند . وقتی در مکانی بیش از یک هفته برنامه داشتم و باید می ماندم خیلی عصبی می شد…